ماییم و دقیقهء نود باز
دروازهء عاشقی بود باز
اوتیم و برون ز چارچوبش
پاسم ندهی چه گل شود باز
دروازهء عاشقی بود باز
اوتیم و برون ز چارچوبش
پاسم ندهی چه گل شود باز
تا راز بسوزد و پر باز
رازیت بگویم از دو پرواز
یک آنکه بشر نمود تا ماه
یک آنکه بکرده ماهی و غاز
آن هر دو در این هوای دنیاست
وین نوع در آن فضای رویاست
سیمرغ چو خواند این رهی را
این نوع چهارم آن آنجاست
No comments:
Post a Comment